اگر میخواهید موفق شوید، باید تلاش کنید این باورهای محدود کننده را از خود دور کنید:
1. من نمیتوانم خودم باشم و یا مورد قضاوت قرار میگیرم
باورهای محدود کننده شماره یک: «من نمیتوانم خودم باشم» و یا «مورد قضاوت قرار میگیرم»
اگر فیلمهای اشخاصی مثل آلن دی جنریس یا اپرا وینفری را دیده باشید، تعجب خواهید کرد که بدانید آنها سالیان سال مورد قضاوت و تمسخر قرار میگرفتهاند؛ مهم نیست که یک فرد چقدر الهام بخش باشد، همیشه کسانی وجود خواهند داشت که سعی میکنند او را از بین ببرند. برای مثال یکی از القابی که برای اپرا وینفری به کار برده میشود، «عجوزه چاق» است. (در مورد اپرا وینفری بیشتر بخوانید: هفت نکته از اپرا وینفری برای سریع تر موفق شدن )
با دیدن زندگی چنین افرادی با خودمان می گوییم: «اوه! چقدر عجیب است که افراد بزرگ، خودشان را با چنین چیزهایی اذیت نمیکنند، چون اگر این کار را میکردند، هرگز به جایگاههای مهم نمیرسیدند.» دیدن چنین شواهدی به شما میآموزد که «هرگز نمیتوانید همه را راضی کنید؛ زیرا همه متفاوت هستند. چرا تلاش میکنید همه را راضی نگه دارید؟». شما بهتر است خودتان باشید و مالک حقیقی خود باشید. هرگز نمیتوانید همه را راضی کنید و قطعاً لازم است که ابتدا از خودتان راضی باشید تا زندگی مناسبی داشته باشید.
در عوض این باورها را در آغوش بگیرید:
این وظیفه من نیست که مردم را از خودم راضی نگه دارم.
من خودم هستم. هرگز کسی مثل من نخواهد بود.
2. نمیتوانم عاشق شوم چون قلبم شکسته خواهد شد
باورهای محدود کننده شماره دو: نمیتوانم عاشق شوم. چون قلبم شکسته خواهد شد!
برخی افراد به طور ناخودآگاه این باور را دارند که اگر عاشق شوند، ممکن است قلبشان بشکند! برخی افراد هرگز عشق و دوست داشتن دیگران را تجربه نمیکنند تا مبادا رد و مأیوس شوند. چنین اعتقادی ممکن است شما را از پیدا کردن عشق منع کند؛ اما یادتان باشد حتی با وجود شکست در هر رابطهای، شما قویتر و عاقلتر خواهید شد.
شما از حوادث و اتفاقات درس میگیرید. چیزهای زیادی در مورد خودتان یاد میگیرید و سرانجام چنین تفکری به نفعتان خواهد شد. اما اگر دائماً بترسید، ممکن است هرگز عشق را تجربه نکنید. این بزرگترین پشیمانی شما خواهد بود. به خود اجازه تجربه کردن دهید. حتی اگر در این راه آسیب ببینید، این بخشی از یک سفر عاشقانه خواهد بود.
در عوض این باورها را در آغوش بگیرید:
من به راحتی به همه عشق میورزم. چون این فرایند بخشی از انسان بودن است.
عاشق میشوم و عشق را جذب میکنم. می دانم عشق میفهمد و زندگیام را شیرینتر خواهد کرد.
شکستن قلبم به من کمک میکند که در مورد خودم و عشق بیشتر یاد بگیرم؛ آنها مرا به سمت جذب انسان مناسب سوق میدهند.
3. من مهارت «درخواست کردن» را یاد نمیگیرم چون میدانم درخواستهایم رد میشود
باورهای محدود کننده شماره سه: من مهارت «درخواست کردن» را یاد نمیگیرم چون می دانم درخواستهایم رد شود
ممکن است برای به دست آوردن یک شغل، به 70 اداره و سازمان و کسب و کار سر بزنید و در نهایت درخواستتان رد شود.
ممکن است یک طرح یا ایده عالی داشته باشید اما بارها و بارها توسط افراد دیگر رد شده باشد.
ممکن است برای فروش محصولتان بارها به خریداران درخواست داده باشید و هربار رد شده باشد.
اما تمام اینها باعث نمیشود که دست از یادگیری «مهارت درخواست کردن» بردارید. یادتان باشد که هر تلاش شما به احتمال 95 درصد توسط کارفرما یا کسی که از او درخواست دارید، رد خواهد شد. پس شما باید فقط برای آن 5 درصد تلاش کنید. همان 5 درصد میتواند تفاوت شما و افراد شکست خورده را رقم بزند. خوب است که هرگز اجازه ندهید این رد شدن شما را متوقف کند. چرا که در نهایت این شما هستید که برنده خواهید شد.
در زندگی، همیشه با طرد شدن مواجه خواهیم بود. به جای فرار کردن از آن، یاد بگیرید که با آن مقابله کنید. رد کردن تنها فرایندی است که به شما این امکان را میدهد که بدانید در جهت غلط کار میکنید تا بتوانید استراتژی خود را اصلاح کنید و در جهت درست حرکت کنید.
با دور شدن از آن، چون نمیخواهید با رد شدن مواجه شوید، شما تنها خود را از فرصتها برای رسیدن به آنچه میخواهید محروم خواهید کرد. جهان میخواهد آنچه را که میخواهید به شما بدهد، پس این فرصت را برای آن ایجاد کنید. یادتان بیاید افراد مشهور چطور از شکستها یا رد شدنهایشان نترسیدهاند.
میخواهید چند نمونه را با هم بررسی کنیم؟
مقاله زیر را بخوانید:
شکست های افراد موفق
در عوض این باورها را در آغوش بگیرید:
رد شدن بخشی از زندگی است. هر «نه» من را به یک «بله» نزدیک میکند.
برای دریافت آنچه میخواهم، ابتدا باید یاد بگیرم درخواست کنم.
4. نمیتوانم به کسی اعتماد کنم؛ چون به اعتمادم خیانت شده
باورهای محدود کننده چهار: نمیتوانم به کسی اعتماد کنم. چون به اعتمادم خیانت شده!
شاید به یاد داشته باشید که موقعی پیش آمده که «بهترین دوستتان» پشت سر شما حرف زده یا در مورد کسی که همیشه به او اعتماد داشتهاید، چیزی شنیدید که حالتان را بد کرده باشد. ممکن است این تجربه باعث شود نتوانید به درستی ارتباط برقرار کنید و دوستیهای عمیق ایجاد کنید.
اما یک راه خوب به شما یاد میدهم. سعی کنید با هر دوست تازهای که ارتباط میگیرید، به او اعتماد کنید. تا وقتی که اعتماد شما را نقض نکند. یعنی همه را مورد اعتماد ببینید مگر اینکه خلافش ثابت شود. این روشی است که میتوانید دوستان زیاد و فوق العادهای داشته باشید. حتی اگر به کسی حس خوبی ندارید، این دلیل نمیشود که فرد مورد اعتمادی نباشد.
اگر در یک شانه تخم مرغ، یک تخم مرغ گندیده وجود داشته باشد، دلیل نمیشود که تمام تخم مرغها گندیده باشند.
بی اعتمادی شما، شما را از ملاقات با افراد شگفتانگیز دور نگه میدارد و باعث میشود که شما به طور مداوم در ترس زندگی کنید.
در عوض این باورها را در آغوش بگیرید:
همه سزاوار اعتماد من هستند مگر اینکه خلافش ثابت شود.
بدون اعتماد، من نمیتوانم رابطه معنیدار با هر کسی برقرار کنم.
5. نمیخواهم به رویاهایم فکر کنم؛ رسیدن به آنها غیرممکن است
باورهای محدود کننده پنج: نمیخواهم به رویاهایم فکر کنم، چون رسیدن به آنها غیرممکن است
قبل از اینکه شروع به دنبال کردن رویاهایتان کنید، ترس از شکست به سراغتان خواهد آمد. لحظهای که با خود میگویید: «اگر شکست بخورم چی؟ چه اتفاقی برای زندگی من خواهد افتاد؟ آیا من یک بازنده خواهم بود؟» پیشنهاد ما به شما مثبت اندیشی است.
با اقدام کردن، طولی نخواهد کشید که این ترس شما از بین میرود. اولاً با تدوین استراتژی، برنامهریزی و اتخاذ اقدامهای لازم، هیچ دلیلی وجود ندارد که شکست خورده تلقی شوید… در ثانی، حتی اگر «شکست» بخورید تجربه به دست میآورید و و بعد از یک یا دو سال به دنبال رویاهای تازه خود میروید.
میتوانید این کار را بارها و بارها انجام دهید تا زمانی که موفق شوید.
در عوض این باورها را در آغوش بگیرید:
رویاها برای آن هستند که بهشان برسیم.
هر چیزی را که بتوانیم تصور کنیم، میتوانیم به آن برسیم. این به من بستگی دارد که گامهایی را برداریم که منجر به وقوع اتفاق شود.
6. نیازی به موفقیت ندارم؛ پس تلاشی هم برایش نمیکنم
باورهای محدود کننده شش: نیازی به موفقیت ندارم. پس تلاشی هم برایش نمیکنم
دام خودخواهی! خودخواهی یکی دیگر از باورهای محدود کننده است. این باور خطرناکی است و جلوی رشد شما را میگیرد. خطر این باور این است که تلاش میکند تا با رویکردی عقلانی، منطقی و حتی متقاعد کننده شما راضی کند تا دست از تلاش بردارید. باور کنید یا نه، تنها کسی که میتواند این تله را بشکند، خود شما هستید، زیرا ذهن ما همواره تلاش میکند راههای نامحدودی را برای حفظ وضعیت موجود پیدا کند.
کار شما این است: در حالی که اغلب مردم فکر میکنند، «چرا باید ثروتمند یا موفق باشم؟» سوالی که باید از خودتان بپرسید این است: «چرا نباید ثروتمند یا موفق باشم؟» حتی اگر در یک خانواده با وضعیت نامناسب یا در یک شهر یا روستای فقیر به دنیا آمدهاید، همیشه میتوانید راههایی برای کسب درآمد پیدا کنید.
در عوض این باورها را در آغوش بگیرید
«من فقط به این دلیل موفق میشوم: میتوانم!»
«با موفقیت، من منابع بیشتری برای رسیدن به بالاترین هدف و آرزو و حمایت از حقوق بشر و زیباتر شدن این دنیا دارم»
7. برای موفقیت دیگر خیلی دیر شده است
باورهای محدود کننده هفت: برای موفقیت دیگر خیلی دیر شده است…!
خیلی ها از زندگانی سرهنگ ساندرز، بنیانگذار مرغ سرخکرده کنتاکی (KFC) خبر دارند. آیا میدانستید که پیش از اینکه ساندرز مشهور شود، یک کارگر راهآهن، یک کارگر راهآهن، یک مامور سیاسی (ناموفق)، یک اپراتور شبکه گاز، یک کارگر هتل و در نهایت یک گارسون بود؟ تازه در سن بین 48 و 49 سالگی بود که آقای ساندرز شهرتش را از ترکیب کردن 11 گیاه دارویی و در نهایت کشف دستور پخت کنتاکی به دست آورد. او سال های سال سفر کرد و از این رستوران به رستوران دیگر رفت تا بالاخره توانست خودش را جا بیندازد. تلاش های او تازه در سن 63 سالگی به بار نشست و او صاحب 600 رستوران در سراسر آمریکا شد.
امروزه، KFC دارای 18،875 شعبه در 118 کشور جهان است و پس از مک دونالد در رتبه دوم بطرگترین رستوران های زنجیره ای دنیا ایستاده است. داستان ساندرز هم الهامبخش است و هم سرشار از درسها است. چیزهای زیادی از او یاد میگیریم. اگر شما میگویید که برای دنبال کردن رویاهایتان خیلی دیر است، باور کنید که سن، عامل محدود کننده واقعی نیست. این اعتقاد شماست که جلوی راهتان سد ایجاد کرده است. مسیر زندگی خود را ایجاد کنید و آن را به دست آورید. از باورهای محدودکننده دست بکشید و به زندگیتان رنگی تازه ببخشید.
در عوض این باورها را در آغوش بگیرید
«هرگز برای پیگیری هیچ چیزی دیر نشده است. آنچه مهمتر است این است که من اکنون اقدام میکنم.»
«سن فقط یک عدد است. سن کنونی من فقط بازتابی از تعداد سالهایی است که من زندگی کرده ام، اما بازتابی از قدرت بیحد و حصر من به عنوان یک موجود نیست.»
باورهای محدودکننده کسب و کار چیست؟
منظور از باورهای محدودکننده، باورهای اشتباهی است که در مورد کارآفرینی و همچنین کسب و کار وجود دارد و میتواند مانع از موفقیت شما شود. حتما به این باورهای محدودکننده در کسب و کار دقت کنید و تا حد ممکن از آنها دور باشید:
برای کارآفرینی و راه اندازی کسب و کار باید درسش را بخوانیم
کمی فکر کنید؛ همین حالا چند نفر را میشناسید که بدون دانش آکادمیک، در حال پول پارو کردن هستند؟ اینکه برای کارآفرین شدن حتما باید درس بخوانیم، یک دام فریبنده و مانع از خلاقیت است.
میخواهیم کارآفرین شویم و پول پارو کنیم
به احتمال زیاد شکست میخورید اگر با هدف کسب ثروت به دنبال کارآفرینی بروید. پول مهم است، اما مهمتر از آن ایجاد ارزش است. ارزش ایجاد کنید تا پول به سمتتان سرازیر شود
کارآفرینی ذاتی و ارثی است، بستگی به خانواده هم دارد
اگرچه تحقیقات علمی نشان داده افرادی که در خانوادههای ثروتمند، دارای سابقه کارآفرینی یا صاحبین کسب و کار متولد میشوند و رشد میکنند، شرایط بهتری برای موفقیت دارند، اما با این حال، صدها هزار نفر هم میتوان مثال زد که از خانوادهای کاملاً معمولی به جایگاههای فراتر از تصورات رسیدهاند.
باید از راههای میانبر استفاده کرد وگرنه موفقیت ممکن نیست
راستش را بخواهید راه میانبری وجود ندارد. به جای فکر کردن به تفکرات موفقیت یک شبه یا روشهای میانبر، تاش کنید هوشمندانه عمل کنید و با یادگیری مهارت تصمیمگیری، تصمیات بهتری بگیرید. برای یادگیری بهتر قدرت تصمیمگیری، به لینکهای زیر بروید:
باید بینقص باشیم و بهترین
یکی از باورهای محدودکننده کسب و کار، کمالگرایی است. کمالگرایی میتواند کسبوکارتان را نابود کند. هیچ محصولی در دنیا وجود ندارد و نخواهد داشت که بینقص باشد. شروع به حرکت کنید، به مرور نقصها را یکی یکی برطرف کنید.
به عنوان یک مدیر، باید از همه چیز مطلع باشم
مدیران باید به فکر طراحی استراتژی و توسعه کسب و کار باشند. بهتر است کارهای جزئی و بیاهمیت را به دیگران واگذار کنید. لزومی ندارد به عنوان یک مدیر در همه چیز دخالت کنید. این کار، وقت و انرژی و از همه مهمتر تمرکزتان را میگیرد.
سخن پایانی
باورهای محدود کننده ممکن است آنقدر نامحسوس و پنهان در ذهن ما ریشه دوانده باشد که خودمان متوجه اصطکاکی که در مسیر موفقیتهایمان به وجود میآورند، نشویم.
قدم اول، شناخت این باورهاست.
شناخت باورها، کمک میکند به دنبال راهحلهایی برای جایگزینی آنها با باورهای سازنده باشیم و سپس به دنبال باورهایی سازنده و مفید برای جایگزینی با باورهای محدود ساز باشید.